شهیدان اسدی

شهیدان اسدی از روستای شهید پرور چشمه خسرو ، بخش زبرخان ،شهرستان نیشابور

شهیدان اسدی

شهیدان اسدی از روستای شهید پرور چشمه خسرو ، بخش زبرخان ،شهرستان نیشابور

شهیدان اسدی : علی اصغر اسدی، عبد الله اسدی ، محمد کمال اسدی ، ابوالفضل اسدی و غلام رضا اسدی

فرمانده شهید علی اصغر اسدی

جمعه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۴ ق.ظ

لى‏اصغر اسدى ـ فرزند على‏اکبر ـ در ششم بهمن ماه سال 1336 به دنیا آمد.

کودکى فعّال و آرام بود. از همان کودکى اصول و فروع دین و نام دوازده امام را یاد گرفت و آن‏ها را مى‏گفت. در کارهاى خانه و کشاورزى به مادر و پدرش کمک مى‏کرد.

در اوقات فراغت به مسجد مى‏رفت. به قرآن و دعا علاقه داشت. مردم را جمع مى‏کرد و براى آنها قرآن مى‏خواند.مى‏گفت: «هر وقت قرآن مى‏خوانم روحیّه‏ام عوض مى‏شود.»

 

 


على‏اصغر اسدى در سال 1348 و در 19 سالگى با خانم ثرّیا چوبدار پیمان ازدواج بست که مدّت زندگى مشترک آن‏ها 12 سال بود.

همسر شهید مى‏گوید: «او فردى خوش اخلاق، خوش برخورد، متواضع، صابر و باتقوا بود.»

ثرّیا چوبدار ـ همسر شهید ـ مى‏گوید: «به ساده زیستى علاقه داشت

در سال 1351 با آیت اللّه ربّانى شیرازى در رابطه بود. او با روحانیّون علیه شاه فعّالیّت مى‏کرد. پیرو خط امام بود و زندگى خود را وقف مبارزه و اعتقاد خود کرده بود. یک‏بار از قم که اعلامیّه‏ى امام را مى‏آورد، ساواک او را دستگیر کرد و مجروح شد که او را به زندان تایباد بردند. در تهران نیز در زندان اوین افتاد.

بعد از پیروزى انقلاب با تشکیل کمیته انقلاب اسلامى، ابتدا عضو کمیته و سپس عضو سپاه پاسداران شد.

بعد از پیروزى انقلاب، یک مأموریّت 45 روزه به شهرستان کاخک داشت. چون در آن‏جا منافقین نفوذ کرده بودند، او به عنوان مسئول گروه توانست با شجاعت شهرستان کاخک را از دست منافقین خارج کند.

مى‏گفت: «شهدا زحمت‏هاى زیادى کشیده‏اند که باید خون‏هاى آن‏ها را پایمال نکنیم. نشستن در خانه حرام است، وقتى که دشمن به خاک ما حمله کرده است.»

در اوایل جنگ به منطقه‏ى کردستان اعزام شد و در مقابل حرکت‏هاى منافقین استقامت کرد.

او فرمانده‏اى بسیار شجاع بود. با نیروها خوشرفتارى مى‏کرد. بیشتر از همه زحمت مى‏کشید و در مأموریت‏هاى خطرناک پیش‏قدم بود. او از سوى سپاه نیشابور محافظ نمایندگان مجلس بود. در پشت جبهه در سازماندهى نیروهاى بسیج فعّالیّت مى‏کرد.و در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى نیز حضور داشت.

مسئولیّت‏هاى شهید عبارتند از:

1 ـ از تاریخ 1/7/1358 تا 31/2/1359 مسئول پایگاه بسیج نیشابور

2 ـ از تاریخ 1/3/1359 تا 1/4/1360 محافظ نماینده مجلس،

3 ـ از تاریخ 2/4/1360 تا 9/8/1360 محافظ نمایندگان از سوى پایگاه نیشابور،

 4 ـ از تاریخ 10/8/1360 تا 1/10/1360 فرماندهى گردان در لشکر 5 نصر.

ثریّا چوبدار ـ همسر شهید ـ مى‏گوید: «در محاصره‏ى جادّه‏ى ماهشهر ـ آبادان در منطقه با مشکل برخورد مى‏کنند که مجبور مى‏شوند عقب نشینى کنند. در راه برگشت با تعدادى عراقى برخورد مى‏کنند که او بلافاصله یک لباس عربى که به همراه داشت بر تن مى‏کند و آن لباس را هم خونى مى‏کند و در همان جا مى‏خوابد. وقتى عراقى‏ها او را مى‏بینند، فکر مى‏کنند که او کشته شده است.» اگر رزمنده‏اى مشکل داشت با تمام وجود مشکلش را حل مى‏کرد و در شادى آن‏ها شاد و در غم‏هاى آن‏ها ناراحت مى‏شد.

همرزم شهید ـ على اکبر شوشترى ـ مى‏گوید: «در زمان جنگ شبى نگهبان بودم و نخوابیده بودم. حالت خواب آلودگى داشتم. شهید اسدى نیز پاس بخش بود. او به طرف من آمد و گفت: شما خسته‏اید، بروید استراحت کنید. من به جاى شما انجام وظیفه مى‏کنم.»

او یک نظامى متفکّر بود. با اندک مهمّات بر دشمن پیروز مى‏شد. با کمترین تلفات، بیشترین تلفات را از نیروهاى بعثى مى‏گرفت.

همرزم شهید ـ مجتبى انتظارى ـ مى‏گوید: «همیشه با وضو بود و نماز شب او هیچ وقت ترک نشد.»

همسر شهید مى‏گوید: «او خواب دیده بود که شهید مى‏شود. به من گفت: «این دفعه که به جبهه بروم، دیگر بر نمى‏گردم، یا سرم به کربلا مى‏رود، و یا خودم.» همان طور هم شد. وقتى که او به شهادت رسید و جنازه‏اش را آوردند، یک قسمت از سرش از بین رفته بود.»

همرزم شهید ـ مجتبى انتظارى ـ مى‏گوید: «در عملیّاتى که ایشان به شهادت رسید، باید از آب عبور مى‏کردیم. او کفش‏هایش را از پا در نیاورد. وقتى که به شهادت رسید، کفش‏هایش را که از پا درآوردند پوست پایش به کفش چسبیده بود.»

على‏اصغر اسدى در در تاریخ 3/9/1360 و در گیلان غرب بر اثر اصابت ترکش به درجه عظماى شهادت رسید. پیکر مطهّر ایشان پس از حمل به زادگاهش در گلزار مشترک روستاى قلعه و چشمه خسرو به خاک سپرده شد.

شهادت او بر روى بسیارى از افراد تأثیر گذاشت و باعث شد که افراد زیادى به جبهه‏ها بروند.

شهید در وصیّت نامه خود این چنین مى‏گوید: «بنا به وصیّت شهدا و امام فقیدمان، در تمام شئون زندگى مراقب و مواظب اعمال و کردار خود باشید.  پشتیبان و لایت فقیه و امام عزیز باشید. اگر از ولایت جدا شوید مسلما هلاک خواهید شد. همیشه با چشمانى باز دشمنان و دوستان خود را بشناسید و به اصل تولّى و تبرّى ـ که از فروع دین ماست ـ توجّه داشته باشید. وحدت کلمه را حفظ کنید تا فنا نشوید که «واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا.» یاد و خاطره‏ى شهدا را هرگز از یاد نبرید. شهدا را براى همیشه معلّمان آزادى و ایثار بدانید.»

همچنین مى‏گوید: «توصیه‏ام به خانواده‏هاى شهدا، اسرا و مفقودین این است که هیچ‏گاه احساس حقارت نکنید؛ زیرا فرزندان، شوهران، پدران و برادران شما براى دفاع از ارزش‏هاى انسانى و اسلامى جان خود را فدا کردند و راهشان را به درستى انتخاب کردند و حقیقتا لبیک گویان صادق شهدا هستند که به نداى سرور شهیدان و به حسین زمان لبیک گفتند و همه‏ى هستى خود را فدا کردند و در عوض زندگى جاودانه و ابدى را براى خود برگزیدند.

سنگر صبر و بردبارى و استقامت را هیچگاه خالى نگذارید و چون «بنیان مرصوص» در مقابل حوادث بایستید که ما همه از تبار راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم بود.»

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=163343

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۶
علیرضا اسدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی